نتایج جستجو برای عبارت :

قسم به حادثَ‌ت شدن *

و سعی کردم بی پروا به سراغ این صدای تق تق کیبورد بیایم،بی آن که وسواس گونه،بارها و بارها واژه ها را در مغزم بالا و پایین کرده باشم.
این روزها کم مینویسم.کم و کوتاه.نه از سر حرفی نداشتن،که از سر پروا داشتن.و شاید این پروا داشتن هم خاصیت گذر از هجده سالگی باشد.
[آه،که حالا دیگر چه کسی این حرف ها را می فهمد  ... ]
و این پروا داشتن به نوشتن ختم نمیشود.
من دیگر بی پروا به چشم هایشان خیره نمیشوم،بابا صدایشان نمیزنم.
من دیگر بی پروا شمع روشن نمیکنم و اشک ن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها